بی‌ستاره

Book 14

بر جاده های آبی سرخ

 

 

بالاخره بعد از ده روز(یا شاید دو هفته)، تمومش کردم. سال هاست دلم می خواست بخونمش و یعنی بخرمش! ولی خیلی قیمتش زیاد بود و هر بار به آینده موکول می شد. تا اینکه دل به دریا زدم و با کد تخفیف از طاقچه خریدمش. ولی باز 6 ماه طول کشید تا همت کنم به خوندنش! :دی چون نزدیک 600-700 صفحه کتاب رو از تو گوشی خوندن کار آسونی نمی نمود. -__-

اول بگم که از تاریخ متنفرم! چه کتاب باشه چه درس چه فیلم چه سریال حتی کره ای! :/ ولی چرا این همه اصرار داشتم به خوندنِ این کتاب، دلیلش نادر ابراهیمیه و اینکه چندین کتاب ازش خونده بودم و دوست دارم قلمش رو! و واقعاً هم موقع خوندنش اصلاً احساس نکردم دارم یه کتاب 600 صفحه ای می خونم و هیچ جا احساس نکردم خسته شدم و می تونم بذارمش کنار! مخصوصاً که من آدمی نیستم که اگه چیزی اذیتم کنه(حالا فیلم-سریال-کتاب هر چی) نتونم ولش کنم و خودمو مجبور کنم تا آخرش برم. و در نتیجه قلم نادر ابراهیمی بود، کتاب و جریانش بود که آدم رو به دنبال خودش می کشید و نمی گذاشت رهاش کنی!

این رو هم بگم که بخش های ابتدایی مواجهه با شاهرح افشار به حدی اذیتم کرد که دلم می خواست هیچوقت کتابو نمی خوندم... و نادر ابراهیمی با اصرار می خواست به وضوح و با جزئیات ماجرا رو مو به مو روایت کنه... اونقدر که دیگه برای بارهای بعدی که تکرار شد و تکرار شد صفحاتی رو یا خط هایی رو نخونده رد می کردم... و الان شنیدن کلمه ی افشار هم حالم رو بهم می زنه...

خلاصه که قلم نادر ابراهیمی آدم رو دنبال خودش می کشه تا خط آخر کتاب و ... یهو بهت زده و در خلاء رها شده موندم! :/ اونقدر که شاید تا 3 ساعت بعد هی فکر می کردم هی حرف می زدم و هی سرچ می کردم و می گفتم خب؟؟؟ بقیه اش؟؟؟ به مامان می گفتم اون زمانا هنوز اصغر فرهادی نبوده که پایان باز رو ازش تقلید کرده باشن! :/

نظرات طاقچه رو خوندم. برگشتم دوباره مقدمه ی کتاب رو خوندم. نقدهایی که توی اینترنت پیدا کردم خوندم. هی سرچ زدم که شاید جلدهای بعدی داره که تو کتابی که من خریدم نیست. ولی دیدم نه دقیقاً 5 جلده و همونقدر که من خوندم. هی فکر کردم پس چرا هی نادر ابراهیمی می گفت فلان چیز رو به موقعش خواهم گفت. از فلان چیز بعداً استفاده خواهم کرد. و تازه از آسیه گفت و شلیک گلوله اش به خائنِ به میرمهنا! و اینکه خب چرا حالا که به پس گرفتن ریگ رسید اینطوری تموم شد؟ بقیه اش چی؟ اصلاً این میرمهنا چطور مرد پس؟ آخرش چی شد؟ و اینکه اصلاً مگه می شه نادر ابراهیمی پایان کتابش رو اینطور رها کنه؟؟؟! و این همه زحمت برای شناسوندنِ میرمهنا همینجا روی هوا ول بشه؟ و هی با کلی سوال توی نت سرچ می کردم. اسم میرمهنا رو سرچ کردم و چیزایی که بود یا هیچ ربطی به گفته های نادر ابراهیمی نداشت، یا در نهایت فقط شبیه اش بود با کلی اختلاف.

وقتی دنبال اصل کتاب می گشتم دیدم توی مقدمه نادر ابراهیمی از یه انتشاراتی و اسم یه نفر حرف زده که با انتشارات کنونی کتاب فرق داره! سرچ کردم و دیدم اون انتشارات خیلی سال قبل پلمپ شده بخاطر مسائل شر کت های هر می و اینا! :/ و کسی که نادر ابراهیمی ازش اسم برده و صاحب اون انتشارات بوده به زندان او ین منتقل شده! :/ باز سرچ کردم و بالاخره چیز به در بخوری پیدا کردم! زن نادر ابراهیمی گفته بود که این داستان و کتاب قرار بوده 10 جلدی باشه که موقع نوشتنش همزمان شده با بیماری نادر ابراهیمی و بخاطر همین کتاب ناتموم مونده... 3 جلد به سختی چاپ شده از همون انتشاراتی که گفتم و بخاطر اون داستانا، دیگه تجدید چاپ نشده و یه انتشارات دیگه که الان کتاب رو چاپ کرده یکدفعه اون سه جلد رو به علاوه ی 2 جلد بعدی تو 5 جلد چاپ کرده. و خب در نتیجه نادر ابراهیمی نتونسته این داستان رو به اتمام برسونه!

اینکه اون 19 فیلم نامه هم بر اساس همین رمان و همین 5 جلد بوده یا داستان کامل میرمهنا بوده رو نفهمیدم. ولی خب تا جایی که سرچ کردم و فهمیدم داستان میرمهنا که هیچ روایت موثقی ازش نیست و به قولی نادر ابراهیمی بیشتر از 20 سال از عمرش رو برای تحقیق و جمع کردن اسنادی در موردش صرف کرده، نیمه تمام رها شد! 5 جلدی که هیچوقت نوشته نشد یا حالا شد و به انتشار نرسید. این دیگه نهایت سرچ های من بود. :/ و کلافه موندم ازینکه این داستان نصفه موند و از آخر و عاقبت میرمهنا خبر ندارم. ولی طبق سرچ ها نوشته بودن میرمهنا 15 سال به مبارزاتش علیه بیگانگان ادامه داده و این ها. که حدوداً ماجرای داستان نهایت 5 یا 6 سال ازین 15 سال باشه.

حرص آدم درمیاد دیگه. آدمی که هیچی ازش نیست و نادر ابراهیمی این همه تلاش کرده که نامش رو زنده نگه داره، حالا فقط ازش یه داستان نیمه کاره مونده! البته توی سرچ هام یه مستند هم دیدم که باید برم ببینم بعداً که چه بوده. ولی خب فکر نکنم هیچ منبع موثقی در مورد میرمهنا وجود داشته باشه. و نمی دونم چیزایی که نادر ابراهیمی جمع کرده و در مورد تحقیق کرده الان کجاست و چی شده و اینا. ولی خب امیدوارم یه روزی این داستان به ته برسه. :/

+ با توجه به چیزایی که نادر ابراهیمی تو مقدمه ی کتاب گفته، به هیچ نوشته ای در باب عاقبت میرمهنا یا کلاً در مورد میرمهنا اعتماد ندارم و نمی تونم هیچ کدوم رو باور کنم. :/

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۰۰

    Videos 355

    Work Later Drink Now 2021

     

    لعنت بهت شیوون. -__-

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • سه شنبه ۲۶ بهمن ۰۰

    Videos 354

    When I Was the Most Beautiful 2020

     

    خیلی سال پیش، شاید 10 سال، دو تا رمان که دوستام بهم داده بودن رو خوندم. یکی فکر کنم سهم من بود، یکی روزهای خاکستری. مطمئن نیستم. وقتی خوندمشون از عصبانیت داشتم منفجر می شدم! و اگه کتاب ها امانت نبود تیکه تیکه شون می کردم. آتیششون می زدم. حتی دلم می خواست اون دوست رو هم یه کتک مفصل بزنم با این رمانش!

    وقتی اینو می دیدم یه چیزایی بود که دلم می خواست آخرش که تموم شد درباره اش اینجا بنویسم. ولی حالا که تموم شد اونقدر عصبانیم که دوست داشتم می شد به جز پاک کردن، کار دیگه ای با این پوشه و 16 قسمتِ توش بکنم. و نمی دونم الان چیکار کنم. :/

    این مدل داستانا ازوناست که تنها حسی که بهم می ده عصبانیت دیوانه کننده است. یا بهتر بگم اینجور پایانا برام دیوانه کننده است! تا قبل از دیدن قسمت آخر حسم بهش این بود! 16 ساعت، زهرمار! تلخِ تلخِ تلخ! 16ساعت تلخ! یه سریال تلخ تلخ تلخ تلخ. زهرمار. و توقع داشتم همینطوری هم تموم بشه. یعنی مهم نبود چه اتفاقی تو سریال بیفته! هر چی می شد، از این مدلی که تموم شد بهتر بود هرررررررررررررررررر چی! ترجیح می دادم به عنوان یه سریال تلخ تو ذهنم بمونه نه مثل اون رمان ها.

    یه زمانی تلوزیون ایران زد تو یه فازی که تحملش برام غیرممکن بود. نمی دونم از زمانه بود از همه چیز آنجاست بود از زیر پای مادر بود خلاصه دیگه یه جایی بریدم و قید سریال ایرانی دیدن رو زدم! :/ منی که تو نوجوونی سریال ها رو که می دیدم هیچ، تک تک تکرارهاشو هم می دیدم به قول بزرگتر می خوردم! حالا احساس می کنم این جو سریال های 2020و2021 خیلی رو مخ بود. حالا تازه خیلی ها رو با دیدن ژانر و خلاصه اصلاً دانلود نمی کنم!

    بله 20 خط نوشتم که فقط بگم عصبانی ام خیلی هم عصبانی ام از این سریال هم متنفرم. -__- همین.

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • چهارشنبه ۱۳ بهمن ۰۰

    Videos 353

    Pinocchio 2014

     

    هیچوقت از گزارشگرا خوشم نمی اومد. از اون موقعا که فوتبالی بودم و می دیدم بازیکنا رو اذیت می کنن گاهاً. ازینکه سمج می شدن و طرف رو اذیت می کردن و عصبانیش می کردن.

    اونجایی که تو گزارش برف و لغزندگی زمین، "این ها" نتونست بی تفاوت باشه و گزارش رو خراب کرد، باز به همین فکر کردم. که خب مگه می شه آدم فقط وایسه نگاه کنه. و قبل از اینکه کِپ جوابشو بده، دقیقاً همون جواب کِپ رو به خودم دادم! با این تفاوت که در نهایت همچنان به نظرم شغل مزخرفیه و دوستش ندارم. -__-

    یعنی عاشق بوم جو و مامانش شده بودم. این همه قشنگی و تخیلی بودن باید بهم می فهموند یه جای کار مشکل داره! :دی ولی چه کنم که عاشق این روابط مادر پسری ام! :/ همچنان باورم نمی شه مامانش همچین هیولایی بود لعنتی. -__-

    و... کی جه میونگ... تا لحظه ی آخر امیدوار بودم قتل ها کار اون نباشه... منتظر بودم یه اتفاق دیگه ای افتاده باشه... هنوزم باورم نمی شه. :( یعنی یه گزارش و یه مخفی کاری واسه حفظ یه سری کله گنده، یه خانواده رو از هم پاشید... باباهه به ناحق مجرم شد مامانه خودکشی کرد پسر بزرگه قاتل شد و کوچیکه هم اینقدر سختی کشید... در حالی که یه خانواده به اون خوبی بودن با دو تا بچه ی نابغه!!! خیلی وقتا تو دنیا یه اتفاقایی می افته که بعدش خیلی چیزا عوض می شه. به قول مامان اینقدر تو این دنیا همه چی به هم پیچیده است که کسی نمی تونه قضاوتش کنه. چطور می شه قتل های جه میونگ رو نادیده گرفت؟ در حالی که حتی نمی شه ظلمی که در حقش شد رو نادیده گرفت... خیلی دلم براش سوخت خییییلی.... حتی نگفتن چند سال زندانی می شه. و اینکه برای اولین بار بود در عمرم که فکر کردم اینکه تو کره قاتل رو اعدام نمی کنن کار بدی هم نیست. -__- کلاً به نظرم اعدام قاتل درست ترین کاره. ولی اینجا اگه می خواستن جه میونگ رو اعدام کنن... وای فکرشم نمی شه کرد. :/

    اینکه بوم جو آخر دوباره گزارش گر شد قشنگ بود. بازی این ها عالی بود! چقدر خوبه این بشر! :دی بازیه هامیونگ هم که هیچی. لامصب صورتش بسه واسه بازیگر شدن در لحظه هر حسی می تونه از صورتش منتقل بشه!

    کِپ خبر YGN خیلی خوب بود لعنتی! نمی دونم قبلاً تو چی بازی کرده وقت سرچ هم ندارم الان ولی فکر کنم معلمی چیزی بوده. خیلی خوبه خلاصه.

    در کل که خوب بود و قشنگ بود بازم در حالی که همچنان شغلِ دوست داشتنی ای نیست برام، ولی دوستش داشتم سریال رو. حتی دلم می خواد بعداً بازم ببینمش! هر چند که مثل بار اول مزه نده و غافلگیری های الان رو دیگه نداشته باشه! :)

     

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • يكشنبه ۳ بهمن ۰۰

    Videos 352

    The Spies Who Loved Me 2020

     

    اوووم الان باید خوشحال باشم که کسی آخرش نمرد. ولی چرا خوشحال نیستم؟ -__-

    خب اول که همین که گفتم. خوشحالم کسی آخرش نمرد. بعد اینکه فکر کنم اولین بار بود دو تا نقش مرد رو یه اندازه دوست داشتم. :| بخاطر همینه احتمالاً که هنگم الان! :دی

    خوب بود. از همون اول که شروع شد فقط دلم می خواست دریک آدم بده نباشه! :دی این نقشش هم رفت کنار خدای آتش. :/ امیدوارم سریال بعدی که ازش می بینم دیگه ازین نقشای دل کباب کن نباشه. :( هر چند تو پوشه ی سریال هام Oh My Ghost رو دارم ازش هم اکنون و نمی دونم چطوره.

    هیچی دیگه همچنان تنها چیزی که به مغزم می رسه اینه که خوشحالم کسی آخرش نمرد. :دی فقط من نفهمیدم دریک دقیقاً چطور به زندگی ادامه داد. :/ و دلم می خواست آخرش معلوم شه همه چی کار مامانه بوده. :/ کلاً پایانش رو خیلی دوست نداشتم.

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • جمعه ۱۷ دی ۰۰

    Videos 351

    Start-Up 2020

     

    آه بعد از مدت ها سریال! :)) دلم تنگ شده بود واقعاً!

    نمی دونم ژانری وجود داره که درباره شغل ها باشه مثلاً یا نه! :دی به هر حال مورد علاقه های من به جز فانتزی و تخیلی، اینه! اصلاً عاشق این سریال هایی ام که در مورد یه شغله. :)

    به شدت هان جی پیونگ دوست! :دی و اگه همچین آدمی تو زندگیم پیدا می شد و من هم البته اعتماد به نفس و پشتکار دال می رو داشتم، قطعاً از نظر شغلی اوضاع خوبی داشتم! :/ ولی خب نه همچین آدمی پیدا می شه نه من ذره ای مثل دال می  میشم! :دی

    داستان عالی شروع عالی پایان عالی. اتفاق ها برگشت ها یادآوری ها همه چی خوب بود دیگه. تایمش البته هر قسمت 1ساعت و 20دقیقه بود که طولانی تر از سریال های معمولی شد دیدنش. ولی خسته کننده نبود. البته اولاش گاهی می شد که یه صحنه رو خیلی کش می دادن ولی بعد کم کم بهتر شد. خوب بود خلاصه! :)

    اینکه چند تا سریال از کیم سون هو دیدم ولی هیچکدوم رو یادم نمیاد فاجعه است! :دی و اینکه بالاخره این سریال همه ی بازی های قبلی سوزی رو شست برد! :)))

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • يكشنبه ۱۲ دی ۰۰

    Videos 350

    Because I Love You 2017

     

    خوب بود. و خوشحالم خوب تموم شد. وسطاش داشتم فکر می کردم هر چی فیلم دارم رو بزنم پاک کنم و بی خیال فیلم ها بشم کلاً. ولی خوب بود.

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • يكشنبه ۲۱ آذر ۰۰

    Videos 349

    I Order You 2015

     

    بعد از مدت ها بالاخره یه سریال دیدم و خب شروع خوبی بود! :) البته مینی سریال بود. و قشنگ بود. :)

    توقع داشتم کم اشتهاییم کمتر بشه مخصوصاً با همچین سریالی. ولی انگار اثر نکرد... :/

    داستانش هم جالب بود. :)

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • شنبه ۱۳ آذر ۰۰

    Videos 348

    Tumbleweed Tango 2013

     

    فکر نکنم برای انیمیشن کوتاه تا حالا اینجا پست گذاشته باشم. ولی این خیلی قشنگ بود دلم خواست ثبتش کنم اینجا! :)

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • دوشنبه ۱ آذر ۰۰

    Videos 347

    Lonely Enough to Love 2020

     

    قشنگ بود. فکر نکنم کسی باشه همچین خونه ای و جمعی رو ببینه و دلش نخواد عضوی ازون جمع باشه! :)) هر چند که به نظرم فقط تو سریالا و رمانا وجود داره و تو زندگی واقعی همچین چیزی زیادی ناممکنه!

    درسته که مثلث عشقی سریال های کره ای دیگه واقعاً خسته کننده شده و نمی فهمم چرا دقیقاً جزو ارکان اصلی فیلمنامه است و هیچوقت احساس نمی کنن که می تونه نباشه آقا! یه امتحان کنن اقلاً! :/ هر چند یادمه یه دونه سریال رو نوشتم که مثلث عشقی نداشت و چقدر هم دوستش داشتم ولی الان اسمش یادم نیست. ولی خب یه دونه توی دویست و خورده ای خیلی ناجوره! :/ ولی اینو گفتم که بگم: فکر نکنم گوگولی تر از این دو تا پسرا توی هیچ مثلث عشقی ای دیده باشم تا حالا! یعنی عالی بودن! :)) دیگه عالی تر از این فکر نکنم وجود داشته باشه! :))

    سریال رو که می دیدم یاد یه داستانی که نوشتم توی بلاگفا افتادم. راستش زیاد سر درنمیارم که بگم داستان کوتاه حساب می شه، بلند حساب می شه، رمان حساب می شه یا چی! به هر حال. نوشتمش و خوندن کامنت ها خیلی برام جذاب بود. درسته خیلی تعداد کمی بودن ولی اینکه بقیه منتظر بودن ادامه داستان رو بخونن و می گفتن خوبه برام خیلی جذاب بود. :) و خب رویای نوشتن و نویسنده بودن یکی از رویاهای بچگیمه! :))

    در کل که سریال خوبی بود و حس خوبی داشت. 

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • سه شنبه ۲۷ مهر ۰۰