The Sound of Magic 2022

 

وااااااو! ^_^ باورم نمی شه سریالی که دلم نخواسته بود دانلودش کنم، حالا میره توی لیست +دارها! ^_^

اصلاً 1% هم انتظار نداشتم که اینقدر قشنگ باشه و دوستش داشته باشم! ^_^

موقع دانلود سریالا ژانرش رو که دیدم ازش گذشتم. و اینکه در مورد شعبده بازی هم بود مزید بر علت شد. چون از شعبده بازی متنفرم. :/ مثلاً توی عصر جدید هم که مجبور بودم بین شرکت کننده ها ببینمشون بدم می اومد ازشون. ولی در عوض هر چقدر از شعبده بازی ای که پشتش دلیل و فریب و حقه باشه بدم بیاد، عاشق جادو ام! جادویی که تو سریال ها و فیلم های تخیلی هست! ^_^ حالا اینا چه فرقی داره و چرا، حوصله توضیح ندارم دیگه. :دی

خلاصه دانلودش نکردم. تا اینکه امروز خواستم Young Actors Retreat 2022 رو ببینم و دیدم اولش چند تا سریال رو می گه که همه شون رو دیدم به جز همین! سرچش کردم و دیدم بله. همونه که تو ژانرش کمدی نداره. و شعبده بازی بوده و دانلود نکردم. رفتم چند جا درباره اش خوندم با اینکه متنفرم چیزی رو از دید کس دیگه بشنوم یا ببینم. ولی چون مطمئن نبودم ببینمش یا نه مجبور شدم. اندکی سرچ کردم و بعد خیالم راحت شد که چیزی نیست که بدم بیاد یا نخوام ببینم.(همین چند وقت پیش یه سریال درباره همین شعبده و اینا دانلود کردم و حتی تا آخر قسمت 1 دووم نیاورم و پاکش کردم.)

و الان دارم فکر می کنم ممکنه سریال های دیگه ای هم بوده باشن که قرار بوده اگه ببینمشون جزو لیست +دارها بشن و دوستشون داشته باشم، ولی با دلایل مشابه همین، اصلاً دانلودشون نکرده باشم؟ :( اگه اینطور باشه دلم می سوزه واقعاً... بودن سریال هایی که از دانلود کردن و دیدنشون اونقدر پشیمون شدم که دیگه موقع سریال دانلود کردم اینقدر محتاط شدم... ولی دلم میسوزه برای ندیدن اونایی که ممکنه اینقدر دوستشون داشته باشم... ولی خب ازون آدما هم نیستم که ببینم بقیه چی می گن و می گن کدوم سریال خوبه و معروفه و ببینم! دلم می خواد خودم ببینم و احساس خودمو داشته باشم به هر چی. نه نظر بقیه.

اولش با اون پروانه و تم روانشناسانه منو یاد It's Okay to Not Be Okay انداخت! که اون رو هم خیلی دوست داشتم و تو لیست +دارهاست. و اینکه چشم های آیی همش منو یاد بابی می انداخت تو سلول های یومی.

خیییییلی حیف که فقط 6 قسمت بود. و اینکه کاش قسمت آخر که دختره رو نشون داد که میره دانشگاه و چیکار می کنه و اینا، پسره رو هم نشون می داد که مدرسه رو ول کرد بعدش چیکار کرد و چی شد چند سال بعد.

خلاصه که خیلی دوستش داشتم! ^_^ دلم می خواد قطعاً بعداً بازم ببینمش. ^_^ با تشکر از Young Actors Retreat! :دی که باعث و بانی شد! :)) فردا ببینم قضیه اون چیه. :)

당신 마술을 믿습니까?

안나라수마나라! :)

 

 

+ اونجا که پلیسه به دختره گفت که شعبده بازه توی بیمارستان روانی بستری بوده و فرار کرده، خیلی لحظه ی بدی بود... این حس که آدمی که بهش اعتماد داشتی و باورش داشتی، یه روانی بوده! یکمم ترسناک بود فکرش... و خیلی لحظه ی سحتی بود که یعنی این همه مدت اشتباه می کردی؟ فقط بازیچه ی یه آدم روانی شدی بوده؟ خیلی خیلی لحظه ی بدی بود... ولی در نهایت منم مثل دختره و پسره، دلم می خواست که فقط باورش کنم و تا آخر بهش اعتماد کنم! :)

++ جدیداً هر چی می بینم، تا صبح خوابش رو می بینم! و مغزم یه چیزایی واسه خودش به داستان اضافه می کنه و کم می کنه و واسه خودش یه سریال می سازه تو سریال تا صبح! -__-