Hello Me! 2021

 

هوووووم... حس عجیبیه با خود 20 سال پیشت روبرو شی. وقت بگذرونی. اصلاً نمی تونم با کلمات توصیفش کنم! ولی اگه منِ 20 سال پیشم می اومد پیشم و می تونستیم با هم بریم بگردیم.... عالی ترین اتفاق دنیا بود! :) [البته یه چند سال دیگه. الان خیلی کوچولو می شد! :دی]

موضوعش جدید بود. در طول داستان همه چیز خوب بود ولی پایانش رو دوست نداشتم. اینکه دختره با وجود اون همه چیز که می دونه برگرده به گذشته و هیچی تغییر نکنه!! داشتم خودمو اینطور می زدم به اون راه که آره بعد از دیدن باباش و متاسفم گفتن و مردن بابش، حافظه ی آینده اش پاک شده در نتیجه چیزی تغییر نمی کنه. ولی لامصب آخرش اون تیکه ی انشا این رو هم بهم زد. -__- این بشر جلو صد نفر سوتی داد که از گذشته اومده! بعد چطور ممکنه گذشته رو هیچ تغییری نده؟ اصلاً مگه می دونه باید دقیقاً چیکار کنه که مثل قبل بشه؟ بعدش این انشا مال قبل تصادف و موقع مدرسه بود. چطوری تغییر کرد؟ :/ و گریم که اون سعی کنه خوب زندگی کنه، با وجود همه ی آدمایی که دورشن و اونو مقصر می دونن چطور می تونه؟! خلاصه که کاش یه پایان بهتری داشت. چون هیچ جوره امکان نداره کسی که از آینده برمی گرده بتونه عادی زندگی کنه و تغییری نداشته باشه! اون تیکه انشا رو مخمه چی بود اصلاً اون، اون آخر آخه؟ :/

دوستش داشتم. رفت جزو +دار ها. من به جای بان هانی دلم برای بان هانیِ 20 سال پیش تنگ می شه. ولی خوشبحالش که یو هیون رو داره. چون یو هیون ها همه مال تو فیلما و قصه هان! تو واقعیت وجود ندارن!!! چقدر اون پسر عمه و زنش خوب بودن. :) چقدر رئیسه خوب بود. :) چقدر یو هیون گوگولی بود. :)) آنثونی هم... آخرش خوب بود. :) هر چند تقصیر انثونی!! و اون مامانه از همه بیشتر بود تو این داستان!!! ولی قربانی هانی بود! فقط به جرم این که دلش می خواست کاری که دوست داشت و استعدادشو داشت انجام بده!!! همش بخاطر مامانه بود مرگ مرده فقط تقصیر اون بود و بس! نه اون هانی بیچاره که زندگیش نابود شد!