The Secret Life of My Secretary 2019

 

رفت تو لیست +دارها! ^_^ و اینکه باورم نمی شه زنده ام و این روز رو می بینم! :دی یه سریال بدون مثلث عشقی! :)))))) نه شخصیت های اصلی و نه حتی شخصیت های فرعی! باورم نمی شه یعنی! :دی

اولاش که شروع شد اونجا که پسره اسم تک تک اون بچه ها رو گفت، خیلی حسودیم شد. :( نمی دونستم داستان از چه قراره. بعد که رفت جلو دیدم بعله... اونجا که صورتا یهو شروع کرد به محو شدن خیلی ترسناک بود. :(( و چقدر استرس داشت. اینکه نبینی کسی که باهاش حرف می زنی چه حسی توی صورتش داره. :( اصلاً همینکه صورت رو نبینی ترسناکه. :(

وقتی اینو دیدم یادم افتاد اولین خاطره ای که از سخت تشخیص دادن چهره ها یادم میاد مال 13-14 سالگیمه. برنامه ای که دوست داشتم دو تا مجری داشت که بارهای اولی که دیدمشون نمی تونستم تشخیص بدم کدوم به کدومن. تو سریال وقتی دختره رو برای اولین بار توی پیش نمایش تو اون رستوران نشون داد باز نفهمیدم اونه. تا اینکه تو سریال وقتی دیدم خودشو جای ورونیکا جا زده فهمیدم. یا وقتی ورونیکا لباسای منشی پوشید و دختره اومد تو، نفهمیدم ورونیکائه. تازه وقتی که خودشو منشی پارک معرفی کرد فهمیدم اونه! نمی خواستم اینو بگم ولی دیگه فرقی نمی کنه گفتنش! :| اعتراف می کنم که توی Thumping Spike 2 2016 هم تا اونجایی که یکی شون خودشو جای اون یکی جا زد نفهمیدم دو قلو هستن! و اینکه یه بازیگر هر دو نقش رو بازی کرده! -___- البته اینا رو کم و بیش توی سریال قبلی ای که با همین موضوع بود گفته بودم. چهره کوری نیست ولی بارهای اولی که کسی رو می بینم نمی تونم تشخیصش بدم. باید یکم ببینمش و چشمم به چهره اش عادت کنه. :/ ولی تو صدا با شنیدن یه کلمه حرف هم می تونم بفهمم طرف کیه بدون دیدن چهره اش! :|

برای اولین بار بود دلم می خواست یهو هوار بزنم! :دی یه دادِ خفه ای زدم البته که خفه نشم! :دی اونجا که دوسته به پسره گفت تصمیم بگیر کدومو انتخاب می کنی و بگو، قشنگ می خواستم داد بزنم! یا یه چی رو بشکنم! :دی

اون توپ خزه ای ها واقعیه؟؟ -__- چقدر گوگولی بودن. :| (بعداً نوشت: واقعیه. من مردم براشون. -__- همیشه دلم می خواست همچین چیزی داشته باشم...)

یه چیزی بد بود. اینکه اینا اینقدر کار سرشون ریخته بوده که دختره وقت نمی کرده به خودش برسه! همش در حال بدو بدو بوده واسه رئیسه!!! ولی به محض شروع شدن داستان، یهو انگار اینا تبدیل شدن به بیکارترین آدمای عالم! و انگار تو اون شرکت هیچ کار و باری نیست. :/ و یه چیزی خیلی خوب بود. اینکه آخرش با معجزه تموم نشد واقعاً عالی بود! :)

یه ذره اولاش رو سخت دیدم ولی کم کم دیگه نمی تونستم حتی استپ بزنم و دلم می خواست یه کله تا آخرشو ببینم! :دی

دوستی دو تا پسرا خیلی گوگولی بود. ^_^ منم که عاشق دوستی های این مدلی. اون دو تا شخصیت دوسته و ورونیکا هم بامزه بودن! جمع منشی های شرکت، داستان اون گروه مخفی شون، بازی دختره بازی ورونیکا همه شون خوب بودن. و خیلی سریال آروم و دوست داشتنی ای بود در کل. :)