Did We Love 2020

 

اووووم. خیلی حوصله‌سربر بود. یعنی 9 قسمت اول رو بخوام خلاصه کنم می‌شه:

+ چرا باهام بهم زدی ترکم کردی؟

- نمی‌گم.

+ چرا باهام بهم زدی ترکم کردی؟

- نمی‌گم.

این خلاصه‌‌ی 9 قسمت اول بود! :/ که روی اعصابم بود. :/ قشنگه پسره رو گذاشته بودن یه گوشه‌ی رینگ و هر کی می‌رسید یه مشت‌ولگدی نثارش می‌کرد! در حالی که اگه بخواییم تقصیرا رو عادلانه تقسیم کنیم هر دوشون یه اندازه مقصر بودن! :| ولی 16 قسمت رسماً پسره مقصر نشون داده شد! :|||| 

دلم می‌خواست زنه رو تیکه‌تیکه کنم. -__- ولی بعد یاد یه متنی که چند وقت پیش خوندم افتادم. دقیق یادم نیست ولی مضمونش این بود که ما از رفتارهایی توی دیگران متنفر می‌شیم که خودمونم داریم! به نظر من نصف مشکلات آدما با هم‌دیگه، با حرف زدن حل می‌شه! اینکه فکر می‌کنن حق باهاشونه و حرف نمی‌زنن و توضیح نمی‌دن و سکوت می‌کنن، یا اینکه واقعاً حق باهاشونه ولی بازم حرف نمی‌زنن و توضیح نمی‌دن و سکوت می‌کنن؛ باعث نصف مشکلات بین آدماست! اگه این دو تا هم حرف می‌زدن این ماجرا 16 سال طول نمی‌کشید!!! و زنه با اینکه مقصر بود این همه سال طلبکار و حق به جانب نبود! هر چند دور و بری‌ها و خود نویسنده‌ی سریال(!!!!!!) هم تا آخرش نظرشون بر مقصر 100٪ بودن پسره بود! :/ به هر حال. دیدم من خودم جزو اون دسته‌ام که وقتی فکر می‌کنم حق با منه، یا وقتی واقعاً حق با منه، سکوت می‌کنم و حرف نمی‌زنم. از دلخوریم نمی‌گم. از خرد شدن اعصابم نمی‌گم. ازینکه چرا در حقم ظلم شده، چرا باهام اینطور برخورد شده، از هیچکدوم حرفی نمی‌زنم. و همین‌ها یه وقتا باعث یه انفجار می‌شه آخرش. یه وقتا هم حل نشده تا ابد باقی می‌مونه. در حالی که با حرف زدن شاید در عرض چند دقیقه مشکل حل بشه. یا حداقل معلوم بشه مشکل دقیقاً کجاست! حالا اینکه کسی تصمیم به این سکوت می‌گیره می‌تونه دلایل مختلفی داشته باشه. که حداقل در مورد من توضیح دادنش آسون نیست. به هر حال به نظرم پسره نهایتاً 50٪ مقصر بود تو این ماجرا! البته اگه از نقش ریو که این وسط آتیش بیار شد بگذریم، بازم 50-50 تقصیر خود دختر پسره بود. پسره با حرف نزدنش در مورد شرایط سختی که تو اون برهه از زندگی‌اش داره که باعث شد دختره بی‌توجهی و خیانت تصورش کنه، دختره هم با احمق بودن و نفهمیدن این شرایط روحی پسره و بدتر قضاوت کردنش و اینکه حتی نگفت چی دیده و چه فکری کرده و اصلاً ماجرا حقیقت داشته یا سوء تفاهم بوده! تا اینجا همه چی برام قابل هضمه! مشکل دقیقاً ازونجایی شروع می‌شه و می‌ره رو اعصاب آدم که زنه عین بچه‌ها بعد از 14 سال جوری رفتار می‌کنه که آدم کلافه می‌شه که خب پسره مگه چیکار کرده؟ شاید مثلاً اگه پسره از عمد مادر دختره رو کشته بود فقط بهش حق این مدل رفتار کردن رو می‌دادم! :||||| خرس گنده 14 سال گذشته طرف هی داره می‌کشه خودشو که لعنتی خب فقط بگو چرا!!!!! اونوقت دختره‌ی رو اعصابِ مزخرف حال‌بهم‌زن هی می‌گه نمی‌گم! مثل بچه‌های لجباز سه ساله. ://// (از اتاق فرمان مغزم اشاره می‌کنن این لجبازیِ بچه 3 ساله رو خودت هم داری -__-)

شخصیت‌های دوست اِ جونگ که صاحب بار بود و بابای دونگ چان که سرمایه‌گذار بود برام خیلی جالب بود! و بازی دو تا بچه رو هم خیلی دوست داشتم!

پایانش هم، در واقع سکانس پایانی‌اش هم به نظرم بامزه بود.

ولی در کل به نظرم به جای 16 قسمت می‌شد نهایتاً تو ده قسمت بسازنش! :| 9 قسمت اول که واقعاً رو اعصاب و غیرقابل تحمل بود! :/ در کل به نظرم در صورت نداشتن هیچ فیلم و سریالی برای دیدن و داشتن وقتی که هیچ جورِ دیگه‌ای نمی‌شه گذروندنش، دیدنِ این سریال بد نیست! :||| مطمئنم نویسنده‌هه یه چِش بوده واقعاً! :/ هیچ جوری نقش اِ جونگ هضم نمی‌شه برام حتی با اینکه اعتراف کردم اون یه مورد ویژگی بد رو منم دارم ولی در کل شخصیتش رو اعصابه!

و اینکه دو جای سریال آهنگِ فارسیِ به سمت ماندنت راهی نمیشوی چرا که انگار مال چارتار هست رو گذاشته بودن که این شکلی شدم. O_O دیگه انگار می‌دونن تو ایران خیلی بیننده دارن، دارن از آهنگ‌های فارسی هم بهره می‌برن! -__-

+ و اینکه اعتراف کنم که از بس اِ جونگ روی اعصاب بود من اصلاً متوجه نشدم همون بازیگر نقشِ بانو سویا اِ.... :دی وای خدای من! -___- منو شطرنجی کنید... :دی بسکه رو اعصاب بود لامصب. :/ من فکر می‌کردم هوانگ جونگ-ایوم اِ! -__-

+ من از سگ خوشم نمیاد. یعنی مثل 80% حیوونا. هیچوقتم نشده بود وقتی یکی به یه سگی می‌گه ناز و قشنگ درکش کنم! :/ اصولاً سگ حیوونی نبود که به نظرم خوشگل باشه! یعنی ندیده بودم که خوشگل باشه! به هر حال! این سگی که دو تا یچه از خیابون آوردن و نگهش داشتن، اولین سگی بود که به نظرم ناز اومد! :|