بی‌ستاره

Videos 326

It’s Okay to Not Be Okay 2020

 

سریال جالبی بود برام. اولش فکر کردم که موضوعش رو دوست ندارم و ولش کنم و نبینمش. یکم بعد کنجکاو شدم ادامه اش بدم. یکم بعد خوشم اومد ازش و البته یه جاهایی هم ترسیدم. :( یکم بعد مطمئن شدم تو لیست سریال هایی که دوست دارم و نگه شون می دارم هست. و آخرش مطمئن شدم که می تونه جزو سریال های + دارم باشه. و احتمالاً عجیب ترین مورد این لیسته!

بازی های همه شونو دوست داشتم. پایانش رو خیلی خیلی دوست داشتم. داستان هاش و کتاب داستان هاش و نقاشی هاشو(تقریباً به جز یه جاهایی که ترسناک بود) دوست داشتم. دختره رو دوست داشتم. پسره رو و تغییر حالت های دروغی و واقعی شو دوست داشتم. برادره عالی بازی می کرد و چقدر سخته اینجور نقش ها.

اون هیولای نفرت انگیز باز باعث می شه فکر کنم چرا تو کره وقتی یکی رو می کشن اعدام نمی شن و فقط زندان دارن. -__- داستان های آدمای بیمارستان روانی چقدر خوب بود. مخصوصاً کتابش. وای عاشق این داستان هام. که از روی یه داستان واقعی یه داستان فانتزی می سازن به نویسنده هاشون حسودیم می شه.

در کل که واقعاً واقعاً ببینیدش. حتی اگه از سریال کره ای بدتون میاد هم این رو ببینید! مطمئنم پشیمون نمی شید.

 

+ ازین سریالایی که با یه لبخند گنده تمومشون می کنی خوشم میاد. :)

+ فقط چیزی که یادم نمیاد بهش اشاره ای شده باشه بزرگ شدن اینا بود! هم دوتا پسرا هم دختره! این همه سال از حدود 12 سالگی تا 30 سالگی. چطوری با حمایت کی دختره نویسنده شد و اون دو تا پسرا چطوری و کجا زندگی کردن و بزرگ شدن؟ یکم عجیب بود.

+ واااااو باورم نمی شه این همون بازیگر مدرسه موریمه! آه خدای من!.... واااااو... باید از صداش می شناختم ولی! :(

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • پنجشنبه ۳۰ ارديبهشت ۰۰

    Videos 325

    Fates and Furies 2018

     

    دوسش داشتم. :(

    می دونستم غمگینه. از همون اول از گو هه را خوشم اومد. اونقدر قوی و مطمئن بودن چقدر جذاب بود. حتی تو بدترین شرایط. خیلی خیلی شخصیتش رو دوست داشتم. که چقـــــــدر از من دوره.

    و اینکه خوشحالم جین ته او آدم بده نشد. :(

    شبیه این داستان رو بارها دیده بودم تو سریال ها ولی چیزی که اینجا برام جذاب بود شیک و تمیز بودن همه چی بود. به دور از مسخره بازی و آی این بابامه اون داداشمه خرابشون نکنم دلم براشون بسوزه و این دری وری ها. همه چیز جدی و خوب بود. انتقام های تمیز و درست و بدون مسخره بازی. و حتی بدون این مدلِ مسخره ی عشق و عاشقی که چون مثلاً تو به یه نفر از خانواده ی ما بد کردی پس ما تا ابد نمی تونیم با هم باشیم!!! خیلی همه چی منطقی و خوب. این دو تا چیز خیلی رو مخم بودن تو بقیه سریالا ولی اینجا خبری ازشون نبود.

    آهنگ غمگینی که تو اکثر سکانس ها مخصوصاً قسمت های اول تا تقریباً میانه ی سریال، صدای پس زمینه بود خیلی رو اعصاب بود. بدتر ازین آهنگ نمی شد چیزی بذارن.

    انتقام ها هم که گفتم شیک و تمیز بدون حرص خوردن آدم. پایانش رو هم دوست داشتم.

     

    + این 200 امین سریالی بود که دیدم.

    + چرا تو اینقدر جذابی لعنتی... -__- دارم همه سریال هاشو دانلود می کنم. -__-

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۰

    Videos 324

    Alice 2020

     

    اینکه چرا تهِ این سریال ها رو یه جوری می زنن می ترکونن که آدم تموم که می شه یهو احساس می کنه در خلاء رها شده رو نمی دونم. انگار باید حتماً گند بزنن تو پایان سریال.

    درباره این دنیای موازی و اینا تو سریال های مشابه اش قبلاً زیاد حرف زدم. ولی یه چیزی بود که اینجا برام جالب شد. قبلاً هم متنفر بودم ازین ماجرا و پیشرفت این مدلی تکنولوژی و اصلاً واقعاً وجود داشتن همچین چیزایی. هر چند خب تو همین دنیایی که هستیم هم حیلی چیزا واقعاً وجود داره و مثلاً خوشحالم زمان حضرت سلیمان وجود نداشتم! :/ بگذریم. می گفتم که قبلاً هم ازین چیزا متنفرم بود و دلم نمی خواست حتی اگه می شد هم واقعی باشه. ولی در عوض گاهی کنجکاو می شدم و دلم می خواست بدونم اگه مثلاً فلان جا فلان کارو می کردم، فلان تصمیم رو نمی گرفتم، فلان آدم تو فلان برهه از زندگی ام وجود نداشت، فلانی سعی نکرده بود کمکم کنه، فلانی کمکم کرده بود و ازین دست چیزها، بعد چی می شد؟ بعد دنیام چه مدلی می شد و الانم چطور بود؟ آینده ی عوض شدن اون انتخاب یا اتفاق چی می شد. البته سر یکی از همین سریال ها به اینم فکر کردم که دلم نمی خواست مثلاً اگه دنیای موازی ای بود که من توش آدم بدی بودم، ازش خبر داشته باشم! ولی باز یکم کنجکاو بودم که بدونم الان در چه حال بودم اگه همه چیز طور دیگه ای بود.

    ولی ولی ولی! الان دیگه دلم نمی خواد! الان حتی همونم نمی خوام بدونم. اصلاً یه لحظه به این فکر کردم که خب که چی؟ مثلاً برگردی فلان اشتباه رو درست کنی. باز بری تا آینده و باز ببینی یه چیزی خوب نیست و برگردی عوضش کنی. باز بری و باز همین شه. و همینطوری هی بری و برگردی و خب آخرش که چی؟ چند بار برگردی تو گذشته و دوباره همه چی رو از اول بگذرونی؟ هی یه سن های مشخص رو تکرار کنی. آخرش که چی؟؟ هی زندگی کنی هی زندگی کنی. فکرش هم خسته کننده است.

    اگه اشتباه نکنم این یه فرقی که با بقیه داشت این بود که تغییری که تو گذشته ایجاد می شد انگار روی آینده تاثیری نداشت و فقط با اون تغییر یه بعد دیگه درست می شد. مثلاً وقتی یکی تو گذشته خودشو کشت، هنوز زنده بود! و رفت تو آینده به زندگیش ادامه داد!

    و اینکه احساس می کنم حتی اگه تو بُعدهای دیگه خودمو ببینم، شاید تو تک تکش تو شرایطی باشم که همین بُعدِ خودمو ترجیح بدم!!!! یعنی آدم نه تنها اگه بره جای بقیه و زندگی بقیه رو ببینه آخر سر برمی گرده سر جای خودش، بلکه اگه خودش تو بعدهای دیگه رو ببینه بعید نیست باز همون بعد خودش رو انتخاب کنه. نمی دونم من اینطوری حس کردم. اصلاً ترسیدم از دیدنِ بعدهای دیگه. یا همون نقشه ی کاملی که جلوی خداست. نمی دونم. شاید همین که هستم بهترین راه بوده.

    هعی. از زندگی بدم میاد. ازین دنیا بدم میاد. ازینکه خب که چی؟ اینجاییم تا زجر بکشیم و بعد بریم یه جای دیگه. چقدر سخته این مرحله رو تموم کردن و رفتن به مرحله ی بعد. مخصوصاً که بدونی قرار نیست هیچی تو این مرحله خوب باشه و قراره فقط زجر بکشی و تازه مرحله ی بعد هم یه نیم مرحله است که در ادامه ی این مرحله باید توش زجر یکشی تا بالاخره برسی به جایی که دیگه زجری نیست. دیگه ابدی و نابود نشدنی هستی. دیگه فانی نیستی و چیزایی که هست و داری فانی نیست. هیچوقت نمی تونم این دنیای فانی رو دوست داشته باشم. هیچوقت. حتی اگه لحظه ای باشه که شاد باشم و احساس خوشبختی کنم می دونم که موندگار نیست و کلی بدبختی بعدش تو صف هست. فقط باید تموم شه تا تموم شه!

    در مورد سریال هم کلی سوال داشتم و هی کلی ابهام که کاش نویسنده بود همون موقع می پرسیدم ازش! :دی اصلاً اینقدر پیچیده بود فکر کنم خودم باید یه بار دیگه ببینم تا ببینم چی به چی شد. ولی به هر حال از پایانش خوشم نیومد. و اینکه تا مدت ها دلم نمی خواد کلمه ی لعنتی 선생님 رو بشنوم. ای کوفتِ 선생님! اِی مرضِ 선생님! اِی مرگِ 선생님! ای تو روحِ اون 선생님! دیگه عصبی شده بودم اینو می شنیدم. -__-

    + با ترجمه ی sunflowermag دیدم.

  • ۳ پسندیدم
    • star less
    • چهارشنبه ۲۵ فروردين ۰۰

    365 *4

    بی‌ستاره‌ی من چهار ساله شد. سیاره‌ی کوچولوی دورم که کلی دورتر از آدما، یه گوشه‌ی کهکشان، کلی دلتنگی، غم، شادی، ذوق و ... رو تو خودش جا داده. رو سیاره‌ی کوچولوم جا خوش کردم و ازینجا آدما رو نگاه می‌کنم. جایی که تو دید آدما نیست. و چه خوب که نیست. که اگه بود دیگه نبود. تولدت مبارک بی‌ستاره‌ی من. :)

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • جمعه ۲۰ فروردين ۰۰

    Videos 323

    Live On 2020

     

    خیلی دوستش داشتم و رفت تو لیست +دارها! ^_^

     

    فکر کنم مثل دو وو جه ام! اینقدر آدم پرحرفی هستم که از حرف زدن متنفرم ها. ولی حرفایی که باید بگم رو نمی گم. متاسفانه دونستن اینکه آدما ذهن خونی بلد نیستن و علم غیب ندارن هم کمکی نمی کنه.

    واقعاً خشونت های مدرسه ای تو کره موضوع جدی ایه ها. :/ وقتی این همه فیلم و سریال می سازن براش. بعد هیچ فکری نمی کنن براش واقعاً؟!!! مگه می شه اینطوری آخه؟ حالا باز در مورد پسرا قابل درکه تو ایرانم مدارس پسرونه!!!! ولی دخترا آخه!!! تو ایران اگه خشونتی باشه هم از طرف معلم و ناظم و ایناست!! چطور اونجا دخترا هم تا این حد اذیت می کنن همو؟

    حالا این هیچی. من نفهمیدم آدمی با اون اعتماد به سقف و اون همه دنبال کننده و اون وضع مالیِ توپ، چطوری می شه اذیتش کنن؟! اصلاً با هم جور درنمی اومد. دختره اونقدر اعتماد به سقفه که همه رو کلافه کرده اونوقت چطوری بهش زور گفتن و اذیتش کردن؟! :/

    و اینکه به این فکر می کردم که چقدر بامزه است بعضی مدرسه هاشون تنبیه بچه ها رو مثلاً تمیزکاری مدرسه در نظر می گیرن!!! مثلاً کسایی که دیر بیان باید تمیزکاری کنن! یا اگه دردسر درست کنن همینطور. حداقل یه فایده ای داره!!

  • ۲ پسندیدم
    • star less
    • چهارشنبه ۲۰ اسفند ۹۹

    Videos 322

    The Time We Were Not in Love 2015

     

    دیگه کم کم داشتم فکر می کردم این تا ابد قرار نیست تموم شه. -___-

    وای حوصلم سررفت. خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی حوصله ام سر رفت.

    دیگه یکی دو قسمت آخر رو زده بودم رو دور تند که فقط تموم شه!

  • ۰ پسندیدم
    • star less
    • دوشنبه ۱۱ اسفند ۹۹

    Videos 321

    The Day After We Broke Up - One More Time 2016

     

    سر سریال قبلی گفتم ازینکه معجزه نشد خوشم اومد. خب اینکه معجزه می شد و مثلاً پیشرفت علم بیماری مرده رو درمان می کرد خیلی خوب بود. ولی اینکه خیلی واقعی و معقول تموم شد بهتر بود به نظرم.(البته بحث سریالای فانتزی و تخیلی جداست.) خب این سریال هم فانتزی تخیلی بود. ولی بازم ازین مدل پایانش خوشم نیومد. مثلاً اینکه چون مدل زندگی کردنِ اون یه روز رو عوض کرد و خب مگه قرار نبود تا وقتی عاشق هم هستن دختره نمیره؟ خب همونجا باید مثلاً سرنوشت تغییر می کرد دیگه. اینکه یهو فاز همه چی عوض شه چی بود اون آخر؟! :/ یا مثلاً ترجیح می دادم همونجا که با هم پریدن و آخر دقیقه ی 17 قسمتِ آخر، سریال تموم می شد! چی بود اون پایان مسخره؟ :/

    به هر حال. اگه بخوام 13 دقیقه ی آخرِ قسمتِ آخر رو ندیده بگیرم، می شه گفت خوب بود. خیلی چیزا برای آدما عادی می شه. به چشم آدم نمیاد. برای آدم خسته کننده و تکراری می شه. ولی شاید به محض اینکه فکر کنه از فردا دیگه همونو هم نداره، به آب و آتیش بزنه برای یه دقیقه بیشتر داشتن اش! چیزی یا کسی که همیشه بوده و دیگه به چشم نمیاد. مثل یه تابلو قشنگ که روزای اولی که به دیوار می زنیش مدام نگاهش می کنی و حواست بهش هست. ولی یکم که می گذره، بودنش عادی می شه. جوری که انگار چشمت دیگه نمی بینتش. می شه مثل بقیه ی وسایل دور و برت! یا مثلاً من یه چیزی رو روی این کاغذهای چسب دار می نویسم که باید برای مثلاً چند روز، هر روز انجام بدم. و می زنم بالای لپ تاپ. و خب فقط روز اول حواسم دائم بهش هست! از روز دوم دیگه چشمم بهش عادت می کنه و نمی بینتش! و باید یه فکر دیگه برای اون یادآوری کنم! یه وقتا آدما هم برای هم عادی می شن. فکر می کنیم همیشه هست. خلاصه که این موضوعش برام قشنگ بود. تلخ و غم انگیز و خودِ خودِ خودِ زندگی. یه همچین سریالی بود برام. بازم تاکید کنم که به جز 13 دقیقه ی آخر. و اینکه مینی سریال هم بود.

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • چهارشنبه ۶ اسفند ۹۹

    Videos 320

    The Secret Life of My Secretary 2019

     

    رفت تو لیست +دارها! ^_^ و اینکه باورم نمی شه زنده ام و این روز رو می بینم! :دی یه سریال بدون مثلث عشقی! :)))))) نه شخصیت های اصلی و نه حتی شخصیت های فرعی! باورم نمی شه یعنی! :دی

    اولاش که شروع شد اونجا که پسره اسم تک تک اون بچه ها رو گفت، خیلی حسودیم شد. :( نمی دونستم داستان از چه قراره. بعد که رفت جلو دیدم بعله... اونجا که صورتا یهو شروع کرد به محو شدن خیلی ترسناک بود. :(( و چقدر استرس داشت. اینکه نبینی کسی که باهاش حرف می زنی چه حسی توی صورتش داره. :( اصلاً همینکه صورت رو نبینی ترسناکه. :(

    وقتی اینو دیدم یادم افتاد اولین خاطره ای که از سخت تشخیص دادن چهره ها یادم میاد مال 13-14 سالگیمه. برنامه ای که دوست داشتم دو تا مجری داشت که بارهای اولی که دیدمشون نمی تونستم تشخیص بدم کدوم به کدومن. تو سریال وقتی دختره رو برای اولین بار توی پیش نمایش تو اون رستوران نشون داد باز نفهمیدم اونه. تا اینکه تو سریال وقتی دیدم خودشو جای ورونیکا جا زده فهمیدم. یا وقتی ورونیکا لباسای منشی پوشید و دختره اومد تو، نفهمیدم ورونیکائه. تازه وقتی که خودشو منشی پارک معرفی کرد فهمیدم اونه! نمی خواستم اینو بگم ولی دیگه فرقی نمی کنه گفتنش! :| اعتراف می کنم که توی Thumping Spike 2 2016 هم تا اونجایی که یکی شون خودشو جای اون یکی جا زد نفهمیدم دو قلو هستن! و اینکه یه بازیگر هر دو نقش رو بازی کرده! -___- البته اینا رو کم و بیش توی سریال قبلی ای که با همین موضوع بود گفته بودم. چهره کوری نیست ولی بارهای اولی که کسی رو می بینم نمی تونم تشخیصش بدم. باید یکم ببینمش و چشمم به چهره اش عادت کنه. :/ ولی تو صدا با شنیدن یه کلمه حرف هم می تونم بفهمم طرف کیه بدون دیدن چهره اش! :|

    برای اولین بار بود دلم می خواست یهو هوار بزنم! :دی یه دادِ خفه ای زدم البته که خفه نشم! :دی اونجا که دوسته به پسره گفت تصمیم بگیر کدومو انتخاب می کنی و بگو، قشنگ می خواستم داد بزنم! یا یه چی رو بشکنم! :دی

    اون توپ خزه ای ها واقعیه؟؟ -__- چقدر گوگولی بودن. :| (بعداً نوشت: واقعیه. من مردم براشون. -__- همیشه دلم می خواست همچین چیزی داشته باشم...)

    یه چیزی بد بود. اینکه اینا اینقدر کار سرشون ریخته بوده که دختره وقت نمی کرده به خودش برسه! همش در حال بدو بدو بوده واسه رئیسه!!! ولی به محض شروع شدن داستان، یهو انگار اینا تبدیل شدن به بیکارترین آدمای عالم! و انگار تو اون شرکت هیچ کار و باری نیست. :/ و یه چیزی خیلی خوب بود. اینکه آخرش با معجزه تموم نشد واقعاً عالی بود! :)

    یه ذره اولاش رو سخت دیدم ولی کم کم دیگه نمی تونستم حتی استپ بزنم و دلم می خواست یه کله تا آخرشو ببینم! :دی

    دوستی دو تا پسرا خیلی گوگولی بود. ^_^ منم که عاشق دوستی های این مدلی. اون دو تا شخصیت دوسته و ورونیکا هم بامزه بودن! جمع منشی های شرکت، داستان اون گروه مخفی شون، بازی دختره بازی ورونیکا همه شون خوب بودن. و خیلی سریال آروم و دوست داشتنی ای بود در کل. :)

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • سه شنبه ۵ اسفند ۹۹

    Videos 319

    The Virtual Bride 2015

     

    خب خیلی روی اعصاب بود. اگه رئیس آژانس دختره رو فاکتور بگیریم، می شه گفت داستان یه سری زن بود که ظلم می کنن و یه سری زن که ظلم می بینن! اونم همشون از همدیگه! زنان علیه زنان! :|| و هم اونایی که ظلم می کردن به شدت رو مخ بودن هم اونایی که ظلم می دیدن و باهاش کنار می اومدن! مثلاً یه نفر هم که جلوشون وایساد و رفت واسه خودش کار کرد و موفق بود، داستان رو براش اینطوری بردن جلو که کلاهبردای بشه و سرش رو کلاه بذارن و برگرده گردن کج کنه جلوی مادرشوهر دوباره! اون یکی مادرشوهر که دیگه مرز حالت تهوع رو جابجا کرده بود. با اون پسر رئیس آژانس رو مخش! :/ مرتیکه دیوانه. -__- اون که رفت سر کار هم که با یه شوهر بی عرضه سر می کرد! کلاً مردای سریال همه یه چیزیشون می شد. زنا هم می افتادن به جون هم! در کل یه داستانِ بیشتر سنتی ولی نه ازونا که مردا زور می گن! اینبار خود زنا افتادن به جون هم!!!! البته آخرش همه چی درست شد و گل و بلبل شد ولی بازم 12 قسمت رو مخ بودن رو توجیه نمی کنه. -__- خدا رو شکر که 12 قسمت بود. یعنی اگه ازین 50 قسمتی ها بود همون اول ولش می کردم. -__-

    البته قابل تحمل بود. -__- اونقدر که گفتم هم رو اعصاب نبود. یعنی بیشتر مدلش و فیلم نامه اش رو اعصابم بود. ازین سریالای این مدلی خوشم نمیاد. اصلاً هم ازین آدمای مظلومِ صبورِ آروم خوشم نمیاد. -__-

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • يكشنبه ۳ اسفند ۹۹

    Videos 318

    Thumping Spike 2 2016

     

    اینم قشنگ بود! :)

    ولی 1 رو بیشتر دوست داشتم! :))

     

    دلم به شدت والیبال خواست. :( دلم تنگ شد واسه دیدن مسابقه های والیبال. :( داشتم فکر می کردم که من معمولاً کارایی رو دوست دارم که دوست دارم خودمم انجام بدم! فکر کنم والیبال تنها چیزیه که دوست دارم ببینم ولی دوست ندارم خودم بازی کنم! :| فوتبال هم بود البته یه زمانی. دیگه نیست.

    اینا که میان اون وسط می رقصن مثلاً تشویق کننده(؟) چقدر مسخرن. هیچوقت خوشم نمی اومد ازشون. -__-

    و اینکه خیلی دوست دارم بدونم فرق دشمن و طرفدار تو کره چیه؟ :/ به نظرم آدم معروفا تو کره از هواداراشون بیشتر باید بترسن تا خوشحال باشن بخاطرشون. :/ این چه مدل طرفداریه خب؟ :/ می خوام صد سال سیاه طرفدار نباشید. :/ اینا قشنگ حس می کنن صاحب طرفن جای طرفدار! واقعاً ایــــــــــــن همه سال هیچکس با این موضوع مشکل نداره تو کره؟ :/ روانی ان قشنگ. -__-

  • ۱ پسندیدم
    • star less
    • پنجشنبه ۳۰ بهمن ۹۹